تولدی دیگر

Thursday, January 19, 2006

حس زندگی

این روزا دارم قشنگ ترین حس زندگی رو تجربه میکنم. لحظه لحظه روزام با این لذت شیرین آمیخته شده.همیشه شنیده بودم که مادر شدن بالاترین درجه عشق هست .ولی هیچ درکش نکردم وحتی گاهی اوقات پیش خودم فکر کردم که مادرها هم دیگه خیلی بزرگش می کنند. ولی میدونی الان میبینم که هیچ کدوم از اون حرفهایی که شنیدم نمی تونه عمق و شیرینی مادر شدن رو برسونه همونطوری که من نتونستم و احتمالاتو داری پیشه خودت میگی
بابا اینم یکی دیگه از اون مادرای خوشحاله. ولی باور کن که باید تجربه اش کنی تا بتونی درکش کنی.
لذت شیرین مادر شدن رو

درک لحظه


درک کردن لحظه ای که داری توش زندگی می کنی هنربزرگی هست. هنری که داشتنش تضمین کننده خوشبختیه.
دستور کار به نظر خیلی ساده میاد: از لحظه ای که درش هستی لذت ببر. اما تو همین دستورالعمل ساده یک دنیا پیچیدگی هست. ریشه در بچگی تو داره ریشه در نگرش پدر و مادرت به زندگی داره. ای کاش پدر و مادرها می دونستند اون لحظه ای که با افتخار فرزندشون رو به دیگران نشون میدندو میگن که بیشتر از سنش میفهمه چه با آینده بچه می کنند. وقتی بچه رو تشویق میکنند به خوندن کتاب یا روزنامه به جای بازی های بچه گانه واژه لحظه رو از بچشون می گیرند.
درک لحظه یعنی درک اینکه الان در چه سنی هستی. اگه 7 ساله هستی و تازه خوندن رو یاد گرفتی در لحظه بودن یعنی خوندن کتابای شاد کودکانه نه خونده روزنامه و افتخار کردن به اینکه مثل بزرگترها می تونی مطالب سخت رو بخونی.
همه عمرمون سعی می کنیم بزرگ به نظر بیایم در صورتی که کافیه که اندازه واقعی خودمون باشیم. این چیزی هست که من به بچه ام یاد خواهم داد. به علاوه لذت شیرین لذت بردن, شاد بودن. بهانه ای نمیخواد فقط شاد باش و اززندگیت لذت ببر.
برای من 29 سال طول کشید تا معنی لحظه رو درک کنم, بفهمم معنی جمله "لحظه را دریاب". نمی دونم چقدر طول خواهد کشید تا یاد بگیرم که در لحظه زندگی کنم. مطمیناً به این سادگی نخواهد بودوزمان خواهد برد.
خیلی فرصتها روتوزندگی نشناخته از دست دادم دیگه نمی خوام بقیه عمرم رو هم ساده ببازم. میخوام لحظه لحظه اش رو زندگی کنم.