تولدی دیگر

Thursday, January 19, 2006

درک لحظه


درک کردن لحظه ای که داری توش زندگی می کنی هنربزرگی هست. هنری که داشتنش تضمین کننده خوشبختیه.
دستور کار به نظر خیلی ساده میاد: از لحظه ای که درش هستی لذت ببر. اما تو همین دستورالعمل ساده یک دنیا پیچیدگی هست. ریشه در بچگی تو داره ریشه در نگرش پدر و مادرت به زندگی داره. ای کاش پدر و مادرها می دونستند اون لحظه ای که با افتخار فرزندشون رو به دیگران نشون میدندو میگن که بیشتر از سنش میفهمه چه با آینده بچه می کنند. وقتی بچه رو تشویق میکنند به خوندن کتاب یا روزنامه به جای بازی های بچه گانه واژه لحظه رو از بچشون می گیرند.
درک لحظه یعنی درک اینکه الان در چه سنی هستی. اگه 7 ساله هستی و تازه خوندن رو یاد گرفتی در لحظه بودن یعنی خوندن کتابای شاد کودکانه نه خونده روزنامه و افتخار کردن به اینکه مثل بزرگترها می تونی مطالب سخت رو بخونی.
همه عمرمون سعی می کنیم بزرگ به نظر بیایم در صورتی که کافیه که اندازه واقعی خودمون باشیم. این چیزی هست که من به بچه ام یاد خواهم داد. به علاوه لذت شیرین لذت بردن, شاد بودن. بهانه ای نمیخواد فقط شاد باش و اززندگیت لذت ببر.
برای من 29 سال طول کشید تا معنی لحظه رو درک کنم, بفهمم معنی جمله "لحظه را دریاب". نمی دونم چقدر طول خواهد کشید تا یاد بگیرم که در لحظه زندگی کنم. مطمیناً به این سادگی نخواهد بودوزمان خواهد برد.
خیلی فرصتها روتوزندگی نشناخته از دست دادم دیگه نمی خوام بقیه عمرم رو هم ساده ببازم. میخوام لحظه لحظه اش رو زندگی کنم.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home