تولدی دیگر

Saturday, December 14, 2013

Secret


فرمولش خیلی ساده است، فقط کافی هست که با تمام وجود، با همه احساسی که داری، از ته قلبت چیزی رو که می خوای از خدا طلب کنی. الرحمن خودش باقی کارها رو درست می کنه. 5 سال هست که با تمام قلب و وجودم طلب می کنم، 5 سال هست که رویا پردازی می کنم و در بین بیم و امید سرگردانم. دلم قرار می خواد. دلم می خواد برم تو خونه خودم، نفس عمیقی بکشم و آروم بگیرم.

از پشت پنجره زیبای آشپزخونه اش به منظره خوشگل بیرون نگاه کنم، سبزی و سرزندگی بهار رو، داغی و پرباری تابستون، برگریزون زرد و قرمز پاییز و برف و یخبندون زمستون.

های  و هوی باربد و باران رو وقتی که دارن از سرویس مدرسه پیاده میشن، ماشین محمد رو که از پیچ خیابون می پیچه تا مرد خونه ام رو از سر کار به حریم امنش برگردونه. خدایا همه اینها رو باهم می خوام. می خوام تو خونه ام قرار بگیرم.

تا این تصاویر فقط دو سال و سه ماه باقی مونده. می دونم که می تونم صبوری کنم. رویاهام اونقدر قوی هستند که مثل شیرینی واقعیت تو رگهام جاری اند. این رویاها منو پیش میبرند، همراهی می کنند تا منو به مامن امنم برسونند.

 

Labels:

2 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home