نازنینی از خاطرات کودکیم پرکشید
دایی ایرج دایی واقعی من نبود. دوست بابا بود. چند تا برادر بودند که به همه اونها دایی می گفتیم.آدمهای دوست داشتنی بودند که هرکدوم به یه شکلی تو بچگی من حضور داشتند. دایی ایرج اما یه شکل دیگه بود. مهربون، خنده رو و با توجه بود. تصویری که برای همیشه از این دایی نازنین توی ذهن من شکل گرفته، یه صبح قشنگ هست که اون داره با آواز پاشو پاشو کوچولو منو از خواب بیدار می کنه.
دایی ایرج بعدها دیگه کمتر توی جمع دوستای بابا حضور داشت. کمی بعدهم که به شهر دیگه ای رفت و دیگه ازش خبری نداشتیم. تا 4-5 سال پیش که شنیدیم دختر بیست ساله اش سرطان گرفته و درعرض 6 ماه مرحوم شد.
بعد از اون هم من هیچوقت دایی ایرج رو ندیدم ولی همیشه غصه از دست دادن دخترش رو خوردم. شنیدم که بعد از فوت دخترش دیگه هیچ کس لبخند رو روی لب این دایی خنده رو ندیده. تا پریروز که اس. ام . اس کوتاهی روی موبایلم دریافت کردم. "دایی ایرج مرحوم شد". تنها واکنش من به این اس. ام . اس اشکهایی بی پایانی بود که روی گونه هام فرو میامد و شعر پاشو پاشو کوچولو توی ذهن و دلم چرخ میزد.
دایی ایرج بعدها دیگه کمتر توی جمع دوستای بابا حضور داشت. کمی بعدهم که به شهر دیگه ای رفت و دیگه ازش خبری نداشتیم. تا 4-5 سال پیش که شنیدیم دختر بیست ساله اش سرطان گرفته و درعرض 6 ماه مرحوم شد.
بعد از اون هم من هیچوقت دایی ایرج رو ندیدم ولی همیشه غصه از دست دادن دخترش رو خوردم. شنیدم که بعد از فوت دخترش دیگه هیچ کس لبخند رو روی لب این دایی خنده رو ندیده. تا پریروز که اس. ام . اس کوتاهی روی موبایلم دریافت کردم. "دایی ایرج مرحوم شد". تنها واکنش من به این اس. ام . اس اشکهایی بی پایانی بود که روی گونه هام فرو میامد و شعر پاشو پاشو کوچولو توی ذهن و دلم چرخ میزد.
پاشو پاشو کوچولو
از پنجره نگاه کن
با چشماي قشنگت
به منظره نگاه کن
اون بالا بالا خورشيد
تابيده در آسمان
يک رشته کوه پايينتر
پايينترش درختان
نگاه کن اون دوردورا
کبوتري مي پرد
انگار براي بلبل از گل خبر مي برد.
تقدیم به دایی عزیزم.
روحش شاد و یاد نازنینش گرامی باد
بعداٌ نوشت: چقدر لذت بخش هست که یه مطلبی رو توی وبلاگت بنویسی و 10 دقیقه بعدش دوست نازنینت از اون سر دنیا بهت زنگ بزنه و دلداری بده. سمیرای عزیز ممنون. کارت برام خیلی باارزش بود.
روحش شاد و یاد نازنینش گرامی باد
بعداٌ نوشت: چقدر لذت بخش هست که یه مطلبی رو توی وبلاگت بنویسی و 10 دقیقه بعدش دوست نازنینت از اون سر دنیا بهت زنگ بزنه و دلداری بده. سمیرای عزیز ممنون. کارت برام خیلی باارزش بود.
3 Comments:
At 10/14/2012 01:20:00 PM ,
Anonymous said...
khili tasliyat migham.. chegadar narahat konandeh va sakht.. az taheh delam az khoda mikham hich pedar va madari dagh farzand nabineh.. badtarin, vahshatnaktarin va sakhtarin etefaghiyeh ke barayeh har ensani mitoneh biyofteh.. roheshon shaad
Maryam
At 10/14/2012 08:39:00 PM ,
تولدی دیگر said...
ممنونم مریم عزیز
At 10/15/2012 11:14:00 AM ,
پریسا said...
متاسفم. میگن بزرگترین رنج این دنیا از دست دادن فرزنده.روحش شاد. حالا دیگه پیش دخترشه و شاده.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home