تولدی دیگر

Tuesday, March 06, 2012

جواب یک دوست


دوست نازنینی که خودش مسافر راه پرپیچ و خم مهاجرت هست ازم پرسیده که چرا برگشتم. نگران و سردرگم هست و ظاهرا برگشتن من از کانادا براش سوال شده. از اونجایی که فکر کردم شاید این نوشته به درد دیگری هم بخوره ترجیح دادم به جای صفحه کامنت در اینجا جواب بدم.
سعیده نازنین، همانطور که گفتم سوال سختی کردی. نه از اون بابت که نمی دونم چرا برگشتم، از بابت اینکه هزار حرف دارم که قابل مطرح کردن نیست. اینو بگم که مهاجرت یه تجربه است که برای هرکسی متفاوت هست. هیچ دونفری نیستند که تجربه یکسان داشته باشند. کاملا بستگی داره به ویژگی های فردی مهاجر. هرچقدر دنیا رو با آغوش باز پذیرا باشی، برات شیرین تر و جذاب تر میشه. و اگه از اون دسته از آدمهایی باشی که همه چیز رو خط کشیده شده و شسته رفته می خوان کمی کار برات سخت میشه.
اینکه من چرا برگشتم: جدای از همون هزار حرف ناگفتنی، در حاملگی دومم دچار افسردگی حین حاملگی شده بودم و شدیدا به خانواده ام در کنارم احتیاج داشتم. بقدری حالم بد بود که محمد می گفت اگه بخوای قبل از زایمانت برگردیم که خوشبختانه دوام آوردم و تا زایمانم صبر کردم.
من همیشه از زندگی هایی که روزهاش مشخص و یکسان هست متنفر بودم. همیشه دلم می خواست که زندگیم متفاوت باشه. هیجان داشته باشه. هرروزش چیزی در آستین داشته باشه که بموقع برام رو کنه. مهاجرت دقیقا همون زندگی بود که من می خواستم. پر از ناشناخته ها و چیزهای جدید.  به اعتقاد من زندگی خیلی کوتاهتر از اون هست که بخوایم تمام وقتمون روصرف برنامه ریزی و مشخص کردن خط و مرزها بشیم. مهاجرت بهت یه جفت بال میده تا توی ناشناخته های زندگی پرواز کنی و تجربه های نویی رو بدست بیاری.
اگه بخوای بدونی که آیا از مهاجرت پشیمونم یا نه، جوابم منفیه. رفتنمون به کانادا نقطه عطف زندگی من بود. روزهای زندگی در اونجا از شیرین ترین و خاطره انگیز ترین روزهای زندگیمون بود.
من مهاجرت رو به همه توصیه می کنم. مگر کسانی که با تغییر تو زندگی خوب نمی تونند کنار بیان. برای اونها کمی سخت خواهد بود.
اگه جملاتم کمی گسسته بنظر میاد عذر می خوام. درحین نوشتن اونقدر ذهنم به گوشه گوشه خاطرات اونجا سرزد که نوشته ام پریشون شد.
سعیده جان، امیدوارم جواب سوالت رو گرفته باشی. بازم اگه مطلبی بود حتما بپرس خوشحال میشم اگه کمکی باشم.
پ.ن.
 این پست رو چند روزی هست که نوشتم ولی اونقدر اینترنت اینروزا مشکل داشت که نتونستم زودتر پابلیشش کنم.

Labels: , ,

4 Comments:

  • At 3/06/2012 08:06:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    azize dele na dideye man
    nemiduni cheghadr khoshalam akrdi ba neveshtan in matnet, inke be nazare mokhatabet ehteram gozashtym baram kheili arzesh dasht mamnunam azizam.
    alan ke minvisam tu daneshgaham, Germany, medical ro ham hafetye pish dadim, miduni man khodam tajrobeye mohajerato 4 salo nime daram, 1 sal germany va baghishama UK budim, darso karo bar, hala ham ke didim oza e iran ghatie hes akrdim behatre ye pass e jaei ro dashte bashim, har chand hanuz negaham be irane va be bargashtan be iran.
    nemidunam shoam ham pass ro gereftid bargashtid ya nime kare bargashtid? hanuz kheili do be shakim, hamin ke migi adam ha ye borhei ingahdr be khanevade ehtiaj daran va bar ax ke migam gheydesho benim bargardim, in chand sal ham tajrobeii bud baraye khodesh dige, az tarafi hamash migam shayad abrgardim pashimun shim.
    mishe benvisi baram alan nazaret be zendegie iran chie, bekhosus baraye bache, hatamn sharayete iran behtare az canada ke tarjih dadi bemuni va barnagardi, man ye pesare 3 salo nime daram ke moteasefane yeki az daleyelam baraye bargasht takhire harf zadaneshe va daem speechtraphy mirim. migam shayad tu mohite farsi bashe rah biofte zabunesh
    kheili mozahemet shodam vali yaghin daram miduni dar che stage i hastam
    miboosamet
    Saideh

     
  • At 3/06/2012 10:21:00 AM , Blogger تولدی دیگر said...

    سعیده جان نمی دونم درست متوجه شدم یا نه ولی به نظر میرسه که شما برای درس خواندن توی آلمان و انگلیس هستید. اگر دست فهمیده باشم باید بگم که مهاجرت برای درس خواندن با مهاجرت برای زندگی واقعی فرق می کنه. من بهت پیشنهاد می کنم که برای گرفتن پاس کانادائی به اونجا بری و 4 سال بمونی.
    گرفتن پاس شما رو مجبور می کنه که 4 سال اونجا دوام بیارید و بعد از اون بقدر کافی شناخت داری که تصمیم بگیری که بمونی و یا اینکه برگردی. تا اون موقع پسر گلت هم 7.5 ساله خواهد بود که اصلا جای نگرانی نخواهی داشت و زندگی در اونجا نکات مثبت زیادی براش خواهد داشت. یکی از ملموس ترین اونها یادگیری زبان انگلیسی خواهد بود.
    ببخش که اینقدر واضح نظر م رو گفتم. بگذار به حساب محدودیت هایی که نوشتن ایجاد می کنه( به جای گفتن که بسیار راحت تر هست)
    نظرم رو درمورد تربیت بچه در ایران خواسته بودی. راستش خیلی پیچیده تر و گسترده تر از این هست که بشه اینجا راجع بهش حرف زد. چه دیدی، شاید یه روز باهم رودررو توی کانادا راجع بهش صحبت کردیم. چشمک

     
  • At 3/07/2012 02:57:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    mamnunam azizam az nazare khubet, hatman behesh fekr mikonam va az inke lotf kardi va nazareto gofty khoshal shodam vagehan, tasmime sakhtye vaomide ino daram ke zendegi ru be samte roshd bere
    baz ham az vaghty ke gozashty mamnun azizam
    be omide didar
    boos
    Saideh

     
  • At 6/23/2012 03:59:00 AM , Anonymous یاسمن said...

    مدتها بود نیومده بودم نمیدونستم برگشتی خوش اومدی

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home