تولدی دیگر

Tuesday, January 18, 2011

از دایپر گرفتن دخترک

خوب اونقدرها که فکر می کردم کار ثبت نام آسون نبود. تازه فردا باید زنگ بزنم و وقت بگیرم. ظاهرا این مهد کودک روزهای خاصی رو برای پذیرش بچه ها در نظر میگیره تا یه مربی اون روز رو با بچه تازه وارد بگذرونه و فضای دوستانه ای برای بچه ایجاد بشه.
امیدوارم که اینها فقط پز ظاهری نباشه و کیفیت هم خوب باشه.
نمی دونم بااین دخترک چه کار کنم. چند وقتی بود که با دایپرش مشکل پیدا کرده بود و اذیتش می کرد. روزی چند بار سرکار خانم رو در حالی که دایپرش توی دستش بود پیدا می کردم. اونوقت باید با خانم یه مسابقه دوی ماراتن دور خونه می گذاشتم تا بگیرمش و دوباره با دوز و کلک و گاهی اوقات دعوا راضی اش کنم تا دایپر بشه. هر کس که دستشویی میرفت خانم هم دم در دستشویی بست مینشست و "پی پی" می گفت. بارها از دستشویی بیرون آمدم و دیدم که دخترکم خودش آماده شده و دایپرش رو باز کرده و داره بهم نیشخند میزنه.
میدونستم که بچه ها تا دوسالگی قدرت نگهداری دستشویی اشون رو ندارند و می خواستم تا تولد دو سالگی اش صبر کنم، ولی اونقدر بیقراری کرد که با وجودی که هنوز تا تولدش یه ماه مونده از اول هفته پیش از دایپر گرفتمش ولی فینگیل خانم هنوز خیلی خوب نمی تونه خودش رو کنترل کنه وتقریبا روزی یه بار یه گوشه از خونه رو آبیاری می کنه.
جمعه هفته پیش خوابم میامد، باران رو دستشویی بردم و روی مبل دراز کشیدم. هنوز چشام گرم نشده بود که دیدیم آمده و داره میگه "پی پی" فهمیدم که اینبار دستشویی بزرگ داره. باچشمای بسته به محمد گفتم که به دستشویی ببرتش. توی خواب و بیداری صدای اونها رو شنیدم که به دستشویی رفتند و خیلی زود برگشتند. چند لحظه چرت زدم و یه دفعه با وحشت چشمامو باز کردم. بعله درست حدس زده بودم. یه استوانه قهوه ای روی جلوی دری دستشویی خود نمایی میکرد. محمد خان بی حوصلگی کرده بود و زود دخترک رو بیرون فرستاده بود و خودش توی دستشویی باقی مانده بود. سرکار خانم هم که شرایط رو مناسب دیده بود همون جلوی دستشویی به خونه صفا داده بود.
خلاصه اینکه به شدت با پی پی و پوپو سرگرمم

Labels:

3 Comments:

  • At 1/18/2011 10:16:00 AM , Anonymous پریسا said...

    :)
    این نیز بگذرد.‏

     
  • At 1/18/2011 02:58:00 PM , Anonymous مریم مامان معین و آوین said...

    چه عجب که اومدی !آن هم با یک پست بودار!من که بیخیال خونه شدم هرچی پسری آباد کرد گذاشتم دختری هم کارهاش رو بکنه بعد دستی به سر و روش بکشم.معین هم به اصرار خودش پوشک را کنار گذاشت

     
  • At 1/20/2011 10:01:00 PM , Anonymous دریا said...

    سفید برفی هم خیلی زود اعلام آمادگی برای دستشویی رفتن کرد و خوشبختانه خیلی سخت نبود از دایپر گرفتنش. اینا هر سنشون برای خودش یه عالمی داره.

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home