تولدی دیگر

Monday, January 17, 2011

دنده چپ

امروز از دنده چپ بلند شدم. چپ ترین دنده ممکن. از نیمه شب میدونستم که فردا قراره از دنده چپ بلند شم. چند بار بیدار و بدخواب شدم. از صبح با همه آدمهایی که میشناختم توی ذهنم دعوا کردم. برای هرکدوم یه بهانه ای پیدا کردم و ساعتها توی ذهنم سرشون داد زدم. جوجه های نازنینم هم این وسط بی نصیب نبودند. با محمد هم که خوب مطمئنا تلفنی دعوا کردم.
نیم ساعتی هست که بچه هارو با دعوا و عصبانیت خوابوندم و حالا خسته و مستاصل اینجا نشسته ام و داردم مینویسم. باورم نمیشه این من بودم که این رفتارها رو با بچه های بی پناه خودم کردم.
دیگه این موضوع تکرار نخواهد شد. فردا بچه هارو مهد کودک ثبت نام می کنم. هردوشون رو مهد میگذارم وتا مدتی رو فقط و فقط به خودم برسم. به این وضع نمیشه ادامه داد.

Labels:

2 Comments:

  • At 1/17/2011 01:59:00 PM , Anonymous پریسا said...

    پیمانه جان
    امیدوارم هر طور هست آرامشت رو بدست بیاری. راستش خواستم بگم که مهد گذاشتن بچه ها اگر چه در کل وقتی رو ازت آزاد میکنه، ولی خودت میدونی که شروعش چقدر سخته و چند برابر از آدم انرژی میگیره. البته میدونم که اینو میدونی، چون تجربه ی مهد رو در کانادا داشتی. مواظب خودت باش.‏

     
  • At 1/17/2011 09:52:00 PM , Anonymous دریا said...

    عزیزم می فهممت. چون منم بعضی موقع ها اصلا" انگار میشم یکی دیگه. یعنی اینجور موقع ها اصلا: باورم نمیشه که این منم. حتما" برای خودت برنامه بذار که حداقل یک روز در هفته یه برنامه ی تنهایی برای خودت داشته باشی. یعنی یه کاری که فقط خودت تنهایی انجام بدی و ازش لذت ببری.

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home