یه دوست از اونور دنیا
"اما بازهم میگم، باید چهار چشمی مواظب لحظه ها باشیم که از دستمون در نره. از لای انگشتهامون نریزه. چیزهای خوب، خودبخودی درست نمیشه. باید با دقت و حوصله بِکِشیمش. باید یادمون باشه که وقت و ساعت، جایی از قبل نوشته نشده اند تا ما بخونیمشون. این ما هستیم که اونها رو با قلم مویی که بدست داریم، زنده میکنیم."
اینا نوشته های پریساست. دوست نازنینی که وقتی بعد از ماهها میام و تو وبلاگم مطلب می نویسم و بی سرو صدا میرم، فرداش میبینم که برام کامنت گذاشته. توی این حال آشفته کامنتش سرحالم میاره. بهم انرژی میده. وقتی که اینقدر احساسهای ناخوشایندی داری، اینقدراحساس داوون* بودن میکنی، حس اینکه اونور دنیا دوستت فراموشت نکرده و وجودت رو میبینه و احساس می کنه بهت امید میده.
همیشه وقتی نوشته های پریسا رو میخونم از اینکه اینقدر قشنگ احساسات و حالات روحی منو بیان میکنه تعجب می کنم. مثل اینه که پریشونی های منو با جملات زیبا مینویسه. مثل همین مطلب زیر زره بینش.
پریسای نازنین ممنون که حال بدم رو بهتر کردی.
*Down
اینا نوشته های پریساست. دوست نازنینی که وقتی بعد از ماهها میام و تو وبلاگم مطلب می نویسم و بی سرو صدا میرم، فرداش میبینم که برام کامنت گذاشته. توی این حال آشفته کامنتش سرحالم میاره. بهم انرژی میده. وقتی که اینقدر احساسهای ناخوشایندی داری، اینقدراحساس داوون* بودن میکنی، حس اینکه اونور دنیا دوستت فراموشت نکرده و وجودت رو میبینه و احساس می کنه بهت امید میده.
همیشه وقتی نوشته های پریسا رو میخونم از اینکه اینقدر قشنگ احساسات و حالات روحی منو بیان میکنه تعجب می کنم. مثل اینه که پریشونی های منو با جملات زیبا مینویسه. مثل همین مطلب زیر زره بینش.
پریسای نازنین ممنون که حال بدم رو بهتر کردی.
*Down
Labels: پیمانه افسرده, فکر و خیالات من
3 Comments:
At 11/23/2010 04:17:00 AM ,
ماریا said...
سلام، خوشحالم که دوباره برگشتی دوست عزیزم قوی باش و محکم تا هیچی نتونه نا امیدت کنه.
شاد باشی
At 11/23/2010 07:34:00 AM ,
پریسا said...
تو لطف داری پیمانه جون. خودت خواستی که حالت بهتر بشه وگرنه تا کسی خودش نخواد هیچ چیزی مفید نیست. تازه وقتی از این راه دور این تنها پنجره ایه که می تونم ازت خبری بگیرم، فکر کنی میشه که بازش نکنم؟
:)
همیشه خوب باشی!
At 11/23/2010 09:43:00 PM ,
دریا said...
پیمانه جون منم نوشته های پریسا رو خیلی دوست دارم. خوشحالم که هست واقعا".
تو هم یه کمی به خودت حق بده. بالاخره مامان دوتا بچه ی قد و نیمقد بودن همچین کار راحتی نیست . یه پروژه ی عظیمه برای خودش. حق داره خسته و آشفته بشی.
خوشحالم که دوباره مینویسی.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home