کمی دلتنگی
وقتی که بعد از چهار ماه و بیست و پنج روز می خوای بنویسی، وقتی یه دنیا حرف نگفتنی تو دلت قلنبه شده که داره راه نفس کشیدنت رو میگیره، وقتی هنوز آثار افسردگی زایمان از وجودت رخت نبسته، به نظر شما چی باید نوشت؟ فقط اینو بگم که دارم گذشته ام رو شخم میزنم. دارم کند و کاو می کنم. افسوس و صد افسوس که تنها چیزی که پیدا می کنم گند آبهای زیر زمینی هست و نه عتیقه زیر خاکی باارزش. کاش می تونستم بیشتر بنویسم. کاش می تونستم اینجا خودم رو خالی کنم. می دونید پیدا کردن این گند آبها به اندازه پیدا کردن عتیقه کارگشا و با ارزش هست.
سعی می کنم که دیگه زود به زود بنویسم.
سعی می کنم که دیگه زود به زود بنویسم.
Labels: از ایران, پیمانه افسرده, دلتنگی, فکر و خیالات من
5 Comments:
At 8/27/2009 06:09:00 AM ,
banooH2eyes said...
خوشحال شدم که خبری ازت رسید. امیدوارم که گنجینه را زودتر پیدا کنی.ه
At 8/27/2009 06:15:00 AM ,
پریسا said...
زنده باد پیمانه که دوباره می نویسه. در کند و کاوت موفق باشی. ما را هم بی نصیب نگذار.ه
At 8/27/2009 06:29:00 AM ,
تولدی دیگر said...
شیرینی لذت خوندن کامنتها یادم رفته بود. من هم امیدوارم که کندوکاوم به گنج ختم بشه. برام دعا کنید.
At 8/27/2009 06:52:00 AM ,
لاله said...
خیلی دلم برات تنگ شده بود. خوشحالم که دوباره مینویسی و امیدوارم نتیجه کاوشهات، اونی باشه که دنبالش هستی
At 8/27/2009 10:02:00 AM ,
نلی said...
خوش برگشتی پیمانه جان.
خوبی؟ فرشته های قشنگت چیکار می کنن؟
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home