تولدی دیگر

Tuesday, February 17, 2009

فرشته کوچک ما

فرشته کوچولوی ما هم از راه رسید. دخترک نازم ساعت 11:02 روز 3 فوریه به دنیا آمد و به رسم خانوادگی روز هفتم زندگی اش توی گوشش اذان گفتیم و اسم باران رو براش انتخاب کردیم، با این امید که همانطور که به زندگی ما برکت داده وجودش سرشار از برکت و زندگی باشه. اونقدر شبیه به دوران نوزادی باربد هست که گاهی اوقات احساس می کنم که باربدم دوباره کوچولو شده و توی بغلم آروم گرفته.

از واکنش پسرکم بگم که با وجودی که دلش گرفته و قلباٌ غمگین هست و ا ینو میشه توی ته نگاه مضطربش دید ولی خواهرش رو عاشقانه دوست داره. مرتب در حال رفت و آمد و بوسیدن اونه. چند باری پیش آمده که باران در حال گریه کردن بوده و ما دورو ورش نبودیم و دیدم که چطور باربد با نگرانی و مهربانی سعی می کنه با اون دستای کوچولوش باران رو تکون بده تا آروم بگیره. خوب دو سه باری هم پیش آمده که من در حال شیر دادن باران بودم و از من خواسته که اونو زمین بگذارم ولی در مجموع خیلی خوب با قضیه کنار آمده.

و اما احساس خودم. راستش روزای اول خیلی گیج بودم. نمی تونستم با وضعیت جدید کنار بیام. نمی تونستم خوب احساساتم رو تجزیه تحلیل کنم. بین دردهای مختلف، باربدی که دلگیر بود و بیشتر از همیشه به من احتیاج داشت و نوزاد تازه واردی که همه جوره به من وابسته بود دست و پا میزدم. به مرور با آروم شدن دردها خودمو هم پیدا کردم. حالا من صاحب دو تا فرشته شیرینم. دارم کم کم یاد میگیرم که چطور احساساتم و وقتم رو متعادل بینشون تقسیم کنم. چطور جوجه هامو زیر بال و پرم بگیرم و بهشون آرامش بدم. روزای شلوغی رو میگذرونم ولی تمام تلاشم رو می کنم که لحظه ای رو بیحضور از دست ندم.

از همه دوستای نازنینی که واسم کامنت گذاشتند ممنونم. هر روز آمدم و سرزدم و پیام های محبت آمیزتون رو خوندم. هر چند که اونقدر گرفتار بودم که نشد که به تک تکتون جواب بدم.

اینم عکس نازنین من دو ساعت بعد از به دنیا آمدن:.


ببینید باربدم چه برادر مهربونیه


Labels: ,

11 Comments:

  • At 2/17/2009 10:22:00 PM , Blogger Noonoosh said...

    مبارك باشه ......من كشته مرده داستان زايمانم بيا از تجربه دومت بگو

     
  • At 2/18/2009 01:07:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    وااااااااای دوست جونم کلی ذوق زده شدم از اینکه اینقدر حرف گوش کن شدی و زود پست جدید گذاشتی،انشاالله به سلامتی و مبارکی و دل خوش و هزااااار هزاااااار آرزوهای خوب دیگه.از طرف من این دختر خانومی نازنازییییییی ، این داداش مهربوووووووون و مهمتر از همه این پیمانه خانووووم مهربوووووووون و دوست داشتنی و فدااااااااکار رو کلللللللللی ببوس

    به امید دیدار زود زود
    فداااااااای تو

    ************************************

    این کامنت با نهایت ذوق و شوق نوشته شده ولی ببخش دوست جونم که تنها راه بروز دادن این همه ذوق و شوق کشدار نوشتن حروف بود،فعلا اینو قبول کن تا بعد
    :)

     
  • At 2/18/2009 03:17:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    مبارک باشه حسابی خانومی، اینطور که من میشنوم اولش بچه ها کمی واکنش نشون می دهد تا مدتی ولی بعد حسابی باهاش عیاق میشند. باربد چه موهای قشنگی داره. اول فک رکردم دختره.
    عکس اول رو هم متاسفانه نتونستم ببینم.
    من هم مشتاق شنیدن ماجرای تولد باران کوچولو هستم. نمی دونم برای بار دوم چه فرقی کرده از نظر شما احساستون موقع تولد و این صحبتها

     
  • At 2/18/2009 04:45:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    عزیزدل من مبارک باشه قدمش . بالاخره این کامنت دونی شما شانسی زدم وراه داد . الهی که دو تا جوجه هات سلامت باشند زیر سایه پدر و مادر . عکس اول باز نشد اما تو عکس دوم باربد عزیزم رو دیدم با خواهر کوچولوش . می بوسمت عزیزم و یه دنیا آرزوهای خوب برای تو و همراه زندگیت و دو تا جوجه هات دارم .تا می تونی از این لحظات لذت ببر . از اون نگاه جوجه کوچولوت موقع شیر خوردن که این قدر معصومه وبهت وابسته ست . چه زود بچه ها بزرگ میشند و آدم همه ی این لحظه ها براش می شند یه خاطره خوب .... دوست دارم پیمانه جانم . مواظب خودتون باش عزیزدلم . می بوسمت .

     
  • At 2/18/2009 06:31:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    پيمانه جون، چشم ما روشن شد به ديدن باران خانوم. همونطور که گفتی کپی باربده در زمان تولدش.ه

    خدا حفظش کنه. اين حس زير بال و پر گرفتن جوجه ها، وقتی بيشتر از يکی ميشن، خيلی حس خوبيه. ه

    بزودی ميبينمت
    پريسا

     
  • At 2/18/2009 07:32:00 AM , Blogger Afrooz said...

    مبارک باشه, هم رسیدن کوچولوی جدید و هم برگشتنت به دنیای مجازی. واقعا که خیلی شبیه باربده. در ضمن باران یکی از دوستان صمیمی من در ایران هم اسم دخترش بارانه. در نتیجه احساس میکنم که این کوچولوی شما را از قبل میشناسمش و باهم آشنای قدیمی هستیم. قدمش مبارک و جمعتون همیشه جمع.

     
  • At 2/18/2009 10:08:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    قدمش مبارک باشه. ماشالا چه تپلیه. من عاشق عکسای خواهر برادری این مدلی هستم. پر از احساس قشنگ و پاکی که بچه ها دارن

     
  • At 2/19/2009 07:32:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    آآآآآآآآآآآآآخ جووووووووووووووون! بالاخره خبري از اين دوست جون ما رسيد. عزيزم ديگه نمي دونستم چجوري ازت خبر بگيرم! مي دونم كه برات امكان نداشت ولي حتي ايميل هم برات زدم. خيلي خيلي مبارك باشه و جدا هميشه شاد و پر انر‍ژي باشي. كي مياي؟

     
  • At 2/20/2009 03:58:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    عزيزم بازم تبريك ميگم مامان دوتا فرشته ي كوچولو شدن رو ، فرشته ي مهربون.

     
  • At 2/21/2009 04:56:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    با تاخیر خیلی زیاد،ولی تبریک میگوییم انشاالله به سلامتی

     
  • At 2/23/2009 06:45:00 AM , Blogger تولدی دیگر said...

    ممنون از لطف و محبت همگی

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home