تولدی دیگر

Sunday, December 28, 2008

من برگشتم

خوب من برگشتم. بعد از چند روز دوری از وبلاگ عزیزم و دوستای نازنین اینترنتی برگشتم. باور کنید که توی همه این مدت لحظه لحظه اش رو با شما بودم ولی فرصتی نبود که بیام و چیزکی بنویسم.

بودن مامان بابا یه دنیا آرامش و راحتی خیال واسمون آورده. حس شیرین اینکه از بیرون بیای و ببینی که خونه مرتبه، غذای گرم و لذیذ آماده است و از همه مهمتر اینکه می تونی خودتو واسه مامانت لوس کنی و هی بگی دلم درد میکنه، آی کمرم درد میکنه.

دیشب جای همه خالی به کنسرت رفتیم. کنسرت فرشید امین عزیز، هلن و ابی همیشه محبوب. هرچند که مثل همه برنامه های ایرانی دیگه تاخیرداشت و یک ساعت دیر برنامه شروع شد ولی اونقدر جذاب بود که به معطلی اش میارزید. فرشید امین نازنین که مثل همیشه دوست داشتنی، شاد و با حرارت می خوند. من از برنامه هلن خیلی خوشم نیامد. اونقدر رفتاراش غیر متفارف و یه جورایی داش مشتی ای بود که همه زیبایی و گرمی صداش رو تحت الشعاع قرار میداد و در انتها هم ابی با اون صدای گرم و دوست داشتنی اش همه اون آهنگ های خاطره انگیز رو خوند. همه سالن یک صدا باهاش می خوندند. شب به یاد موندنی بود. اگر چه که من در انتهای شب به این نتیجه رسیدم که با بچه بهشت هم می تونه جهنم باشه. پسرک ترسوی من که تا به حال به عمرش اینهمه آدم و شلوغی رو ندیده بود تمام مدت به من چسبیده بود و گریه می کرد دیگه آخرای برنامه هم توی اون شلوغی خوابش برد. یادش به خیر اونموقع ها که بچه نداشتم اگه میدیدم که کسی با بچه به کنسرت آمده و بچه اش هم یه ریز داره گریه می کنه، تو دلم هزار تا حرف بهش میزدم که آدم بیفکری هست و عقلش نمیرسه که با بچه نباید این جور جاها بیاد. چقدر زندگی قشنگ درساشو به آدم میده و چقدر آدم ها توی موقعیت های مختلف متفاوت فکر می کنند.

Labels: ,

9 Comments:

  • At 12/29/2008 12:17:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    دلم مي خواد حتي اگه يه روز مونده به آخر عمرا برم با مهرداد كنسرت ابي با اون صداي هميشه موندگارش!
    خيلي خوش باشي عزيزم!

     
  • At 12/29/2008 05:31:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    به به، چه عجب شمابالاخره یه سری به اینجا زدی.البته می دونم که این روزها حسابی سرت شلوغه و داره بهتون خوش میگذره.باور کن خیلی تو فکرت بودم ولی خوشحالم که می دونم لااقل این ماه آخرو تنها نیستی، اما باید قول بدی که وقتی اومدی همه رو جبران کنی و تند تند من رو دعوت کنی خونتون تا شاید نبودنت توی این مدت جبران بشه.البته منم سعی می کنم که کم کم ببخشمت
    ((:
    خیلی خیلی سلام برسون و تا می تونی از این دوران استفاده یا شاید بهتر باشه بگم سواستفاده کن
    :D

     
  • At 12/29/2008 07:20:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    پيمانه،
    از تصور تو، با شکم قلمبه که يک بچه هم توی بغلت خوابه، وسط کنسرت، حسابی خنديدم.ه

    خوشحالم که بهت خوش گذشته. هميشه خوش و خرم باشی.ه

     
  • At 12/29/2008 09:03:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    salam:)))
    ishallah hamisheh khosh bashi. nemidoonam chera PC-im farsi neminvise

     
  • At 12/31/2008 02:24:00 AM , Blogger Unknown said...

    همیشه به خوشی خانومی

     
  • At 12/31/2008 12:19:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    خوشحالم كه بهت خوش گذشته. اولش گفتم عجب شهامتي داشتي كه با وجود يه بچه رفتي كنسرت ولي بعدش يادم اومد كه شازده كوچولو هم كه نزديك دو سالش بود ما رفتيم كنسرت عصار. اون رديفاي اول هم بوديم . ولي نميدونم توي اون سرو صدا چطوري اين بچمون خوابيد . خداييش كلي به من كيف داد اون كنسرت. ولي انگار اين پسرك شما يه كم ديرتر خوابيده.

     
  • At 1/01/2009 12:09:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    جاي ماها رو هم خالي ميكردي.

     
  • At 1/01/2009 02:41:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    خوشحالم که بهت خوش گذشته.هميشه شاد و خوشبخت باشي.سال نوتم مبارک.هميشه سالم باشي

     
  • At 1/02/2009 03:40:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    che khoob ke maman babat pishetan behet hasoodim mishe omidvaram ke be salamati ninit biad rasti cheghadr moonde?ma kr concerte farshid raftim hamash khomar bood bad shans boodim ma !!!

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home