تولدی دیگر

Thursday, October 16, 2008

به دخترم

گلکم

فقط آمدم اینجا که بگم که ضربه هات قوی ترشدن. حرکت نرمت رو زیر پوستم احساس می کنم و سرشار از شادی میشم. حالا دیگه فقط لگد زدن نیست یه جورایی مثل ماهی از یه طرف به طرف دیگه میری. دخترک 5 ماه و نیمه مامان، برقص و پای کوبی کن.

هستی مامان، دلم واسه بابایی می سوزه که نمی تونه این احساس شیرین رو درک کنه. حس اینکه توی نازنین تو وجود من داری واسه خودت دست و پا میزنی و با مامانی یه رابطه آسمانی برقرار میکنی.

حسابی سرگرم کارم و دارم با برنامه ای که باهاش کارمی کنم دست و پنجه نرم می کنم که یه دفعه یه ضربه نازت منو وادار میکنه که دستم رو از روی کیبورد بردارم و تورو نوازش کنم و قربون صدقه ات برم. نازنینم برای دیدنت بیتابم. دلم می خواد به دنیا بیای تا تو آغوش بگیرمت، به چشمای قشنگت چشم بدوزم و توی معصومیت و زیبایش غرق بشم.

دخترکم، فردا قراره که با داداشی سه تایی بریم به اردو. این اولین اردوی زندگی داداشی هست و اولین تجربه اردوی مامان، به عنوان یه مادر. چقدر خوشحالم که تو هم با ما هستی. جای بابایی خیلی خالی خواهد بود. در عوض واسش کلی فیلم و عکس خواهیم آورد.

مامانی که یه دنیا عاشقته

Labels:

4 Comments:

  • At 10/16/2008 09:19:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    پيمانه
    دلم رو لرزوندی.وافعا که تمام سختی هايی که زن بودن داره در برابر لذت منحصر بفردی که تکون خورده يک عزيز ناديده توی دلت داره،
    به نظر من مي ارزه.
    جدا حيف نيست که آدم زن باشه، همه ی عمرش هر ماه رنج و درد و خون رو تحمل کنه ولی اين ثمره ی دلنشين اون رنجها رو نچشه.

    لذت ببر مامان جون که نوش جانت

     
  • At 10/16/2008 09:19:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    پيمانه
    دلم رو لرزوندی.وافعا که تمام سختی هايی که زن بودن داره در برابر لذت منحصر بفردی که تکون خورده يک عزيز ناديده توی دلت داره،
    به نظر من مي ارزه.
    جدا حيف نيست که آدم زن باشه، همه ی عمرش هر ماه رنج و درد و خون رو تحمل کنه ولی اين ثمره ی دلنشين اون رنجها رو نچشه.

    لذت ببر مامان جون که نوش جانت

     
  • At 10/16/2008 10:11:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    الهی.پیمانه جون چقدر قشنگ این احساس لطیفت رو نوشتی.خوشحالم که خوشحالی .اردو خوش بگذره

     
  • At 10/18/2008 08:51:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    پيمانه جون!اينقدر روم تاثير گذاشتي كه دلم مي خواد ساعتها بشينم ، چشمامو ببندم و در لذت شيرينت شريك بشم. good for you

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home