تولدی دیگر

Wednesday, September 03, 2008

یه کم غر

حالم خیلی بده. از دیروز بعد از ظهر دوباره توی لاک افسردگی رفتم. بعد از چند وقتی که حسابی سرخوش و سرحال بودم نمی دونم یهو دوباره چی شدم. دیشب هم حسابی بد خوابیدم. پسرکم کمی بی حال به نظر میرسید و از ترس اینکه مبادا نیمه شب تب کنه و من نفهمم، آوردمش و توی تخت خودمون خوابوندمش که باعث شد که بد تر بخوابم و هر نیم ساعتی یه بار برای چک کردن تب پسرم بیدار بشم.
صبح هم که از راه رسیدم شروع کردم و کمی روزنامه خوندم. سایت ابطحی رو خوندم و کمی هم سایت نیک آهنگ کوثر رو. آره باهاتون موافقم. فقط یه آدم دیونه با حال خراب اینکار رو می کنه.
حالم از اونی که بود بدتر شد. نیک آهنگ کوثر از این حرف زده بود که مثلا خاتمی قادر نیست که شورای نگهبان را منحل کند.
یادمه اون موقع ها که دبیرستانی بودم و بعدش دانشجو همیشه در مورد مردم فلسطین اعتراض می کردم که آخه چرا این همه سال زندگی هزاران کودک و جوان رو به خطر میاندازند، از زندگی هیچ نمی فهمند و حتی هیچ نتیجه مثبتی هم از مبارزاتشون نمی گیرند. چرا نمی تونند که یه راه حل مسالمت آمیز پیدا کنند و بشینند و زندگیشون رو بکنند؟
حالا شده حکایت ما. به خدا بسه دیگه 30 سال تلاش کردیم که حکومت تازه عوض شده رو عوض کنیم. 30 سال تلاش کردیم ولایت فقیه رو حذف کنیم. نشد. تا کی باید همه انرژیمون رو صرف مبارزه یک طرفه بی نتیجه کنیم. چرا به جای این مبارزه وقت و انرژیمون رو صرف آبادانی نمی کنیم. چرا نمی پذیریم که حکومت و دولت ما اینه.
میدونید این بازم برمی گرده به همون اصل اینکه ما نمی تونیم دنیا رو عوض کنیم و مطابق میلمون کنیم ولی می تونیم خودمون رو عوض کنیم و از دنیای موجود لذت ببریم. چرا فکر می کنیم که این اصل فقط در مورد ارتباط با همسر و یا خانواده صادقه؟
ما هم می تونیم مثل خانواده خوب "خاطرات خانواده" یه کار مثل راه اندازه کتابخونه و یا هر کار مثبت دیگه انجام بدیم.
ببخشید اگه زیادی تلخ و یا عصبانی بود. سعی کردم اولش هشدار بدم. خوبیش به اینه که بهانه هورمون ها رو دارم تا تقصیر رو گردنشون بندازم و از سر خودم واز کنم.

5 Comments:

  • At 9/03/2008 07:41:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    خدا رحم کنه. دوره ی آخر زمون شده. مادرهای حامله که حالشون بد ميشه به ولايت فقيه گير ميدن.
    :)
    ميدونی چيه پيمانه جون دنيا اينقدر بزرگه و اينقدر موضوع داره که بالاخره هرکی مشغول يکچيزی ميشه. اگر کسانی هم نباشن که به ولايت فقيه گير بدن که ديگه ولايت فقيه، ولايت تر ميشه.
    من و تو هم با بچه هامون سر وکله ميزنيم، خانواده ی حرفهای معمولی هم کتابخانه درست ميکنن. هرکی هر کاری که به فکرش ميرسه ، ميکنه. من خودم وقتی با آدمها وکارهاشون مشکل پيدا ميکنم، به خودم ميگم، هرکسی بهترين کاری رو که بنظر خودش ميرسه حتما ميکنه.
    سخت نگير عزيز جان، شهر شهر فرنگه، از همه رنگه.
    :)
    باربد چطوره، تب کرده؟
    .

     
  • At 9/03/2008 07:46:00 AM , Blogger تولدی دیگر said...

    گفتم که حالم بده. اینا هم هزیون بود دیگه. تازه من به ولایت فقیه گیر ندادم به اونهایی گیر دادم که به ولایت فقیه گیردادند. سوء تفاهم پیش نیاد. باز دوباره منو به خواهر محجبه بودن متهم نکنید. نه فقط می گم بابا زندگیتونو بکنید اون که با قلدری تمام نشسته و خون همه رو هم توی شیشه کرده.... آره بگذریم. نه خداروشکر باربد تب نکرد ولی حالش کلا خوب نبود و سرحال نبود

     
  • At 9/03/2008 09:09:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    حرفت رو درست فهميده بودم ولی بد نوشتم. جمله س اولم رو تصحيح ميکنم
    مادرهای حامله که حالشون بد ميشه به ضدولايت فقيه گير ميدن.

    بلاخره يکی هم بايد به قلدرها گير بده ديگه وگرنه قلدر ها قلدرتر ميشن.

    باربدی روببوس و مواظب خودت باش

     
  • At 9/03/2008 09:54:00 AM , Blogger Afrooz said...

    shayad hormonhaye Barbod ham dar hale tagheer o tahavole ke oon ham halesh bade!!!!!!!!!!

     
  • At 9/03/2008 09:57:00 AM , Anonymous Anonymous said...

    هر روز صبح که ازخواب بيدار می شویم
    دو انتخاب داریم .
    می توانیم در حالت روحی خوبی باشیم ويا می توانیم حالت روحی بد رابرگزينیم

    هر وقت که اتفاق بدی رخ می دهد،
    می توانیم انتخاب کنیم که نقش قربانی
    را بازی کنیم يا انتخاب کنیم که از آن رويداد درسی بگيریم

    ”کل زندگی انتخاب کردن است . وقتی
    همه موضوعات اضافی و دست و
    پاگير را کنار می گذاريم، هر
    موقعيتی، موقعيت انتخاب و تصميم
    گيری است .

    می توانيم انتخاب کنيم که چگونه به موقعيتها واکنش نشان دهيم .
    انتخاب می کنيم که افراد چطور حالت روحی ما را تحت تاثير قرار دهند .
    انتخاب می کنيم که در حالت روحی
    خوب يا بدی باشيم .
    اين انتخاب ماست که چطور زندگی کنيم

    هر روز اين انتخاب را داريم که
    از زندگی خود لذت ببريم و يا از آن
    متنفر باشيم .

    طرز فکر تنها چيزی است که واقعا
    مال ماست – و هيچکس نمی تواند
    آنرا کنترل کرده و يا از ما بگيرد

    بنابراين، اگر بتوانيم از آن محافظت
    کنيم، ساير امور زندگی ساده تر
    می شوند .

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home