تولدی دیگر

Thursday, May 15, 2008

پسرم بهت افتخار می کنم

امروز من پسرم رو بردم به مهد کودک. محل کار محمد به مهد و خونه نزدیک تره به خاطره همین هم همیشه اون باربد رو می بره و میاره. اما من به دلیل اینکه امروز خونه کار می کردم تونستم که این کار لذیذ رو انجام بدم. از محل خونه ما تا مهد کودک باربد 10 دقیقه پیاده روی هست. از وقتی که برای باربد ماشینش رو خریدیم دیگه نمیگذاره با کالسکه ببریمش بیرون و حتما باید با ماشینش ببریمش. هوا خیلی عالی بود و ما آواز خونان رفتیم تا به مهد رسیدیم. وقتی رسیدیم بچه ها توی پارک مهد درحال بازی بودند. این وروجک هم از هول بازی بدون بوس ویا حتی خداحافظی دوید و رفت. مربیش یه خانم ایرانیه آمد و شروع کرد به از باربد تعریف کردن و اینکه چقدر بچه مستقلی هست و.... خلاصه همه اون خالی هایی که برای مامانای خوشحال میبندند تا دلشون رو به دست بیارند. ولی توی این صحبتها یه چیزیش خیلی جالب بود و باعث شد که من همه راه برگشت تا خونه رو لبخند به لب داشته باشم و توی دلم به پسر نازنینم افتخار کنم
اینکه پسر من با اون قد و قواره یه وجبی هر چیزی رو که بخواد بدست میاره و توی کشمکش های دو نفره می تونه از پس خودش بر بیاد و همیشه پیروز از میدان به در میاد. می دونم که به عنوان یک شهروند خوب نباید خیلی از این موضوع خوشحال بشم ولی اونهایی که خودشون بچه دارند میدونند که معنی این حرف برای یه مادر چیه و چرا من همه راه برگشت و حتی الان که دارم در موردش حرف میزنم، توی دلم قند آب میشه. پسر نازنینم بهت افتخار میکنم که میتونی توی این دنیای بیرحم حق خودت رو بگیری و دعا می کنم که همیشه همینطور موفق باشی. به خودم و محمد هم می بالم که سختی هایی که تحمل می کنیم در مورد راحت گذاشتن باربد و اینکه بگذاریم که احساس کنه که آدن توانایی هست و از پس کارها برمیاد و اینکه هر ریخت و پاشی که میکنه با روی باز بپذیریم و .... نتیجه داده وارزش تحمل داشته

5 Comments:

  • At 5/16/2008 01:35:00 PM , Anonymous Anonymous said...

    سلام پیمانه جونم
    من هم دقیقا این حس رو میفهمم چون منم هیچوقت تا حالا نگران این مساله نبودم که درمهدکودک یا مدرسه کسی حق آوا روبخوره یا اینکه نتونه از خودش دفاع کنه.همیشه سعی ام براین بوده که تا اونجایی که میشه بذارم خودش مشکلاتشو حل کنه و من خودم رو زیاد قاطی این مساله نکنم.به نظرمن دقیقا این ما هستیم که تصمیم می گیریم بچه هامون چه شکلی باشن. پدر و مادری که از سر دلسوزی حق تصمیم گیری وانتخاب رو از بچشون می گیرن در واقع باعث از بین رفتن اعتماد به نفس اون میشن واین یعنی فاجعه.شاید باور نکنی من همیشه حتی در موقع خرید کردن مثلا پوشاک به خودش حق انتخاب میدم و وقتی اونو با همسن و سالاش مقایسه میکنم می بینم که همیشه بهترین رو انتخاب میکنه و خیلی برام جالبه که حتی نگران پولی که من براش کنار گذاشتم هم هست و سعی میکنه که منم راضی باشم و اینجاست که آدم واقعا احساس لذت میکنه

    امیدوارم که همیشه از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری.خیلی مراقب خودت و شوهرت وپسر گلت باش.
    میبوسمت قد یه دنیا

     
  • At 5/16/2008 11:25:00 PM , Blogger sepideh said...

    peimaneye nazaninam SALAM fereshteye khob dobare salam. gheibate tolanim ro bebakhsh bavar kon 1000 barabare faselamon delam vasat tang shode bod vase harfat, aksat, darde delat, vali dobare omadam va dige nemikham vaghfe biofte. pesare golet chetore agha mohamad khoban? ishala ke hamaton khobe khob bashid kenare ham va ba ham. inja ham jaton hesabi khaliye hame ham salam miresonan maman, sara, babak, baba, va nima, peimane joon dosset daram va hesabi deltangetam kheili kheili. mibosamet golam moraghebe khodeton kheili bashid. booooooooooooooooooooooooooooooooooooooos

     
  • At 5/16/2008 11:37:00 PM , Blogger sepideh said...

    piemane joon tamae pstato khondam mesle hamsihe shirino por mohtava va por az ehsas. vase mosahebat kheili khoshhal shodam bazam mesle hamishe baese eftekharemon hasti nazaninam. kare jadidetam ishala por az moafaghiyete. taze che topol che laghar koleeeeeeeeeee khoshkeli. rasti mojasamehaye kheili naziyan topolo naz. to ham hesabi zibaee. bezar ye kam ham az pesare golet tarif konam dishab baba dashtan migoftan dige bachehaye digarono dost nadaram dost daram naveye khodamo bebinam vali barbodo hanoz dost daram kheili ba shakhsiyate dost dashtaniye hesabi kholase babam kolee dosesh daran manam hamintor. kolee ham khoshhalam ke to keshvare gharib to mohitaye mokhtalef rahate ino bekhatere maman babaye khobesh dare. ishala hamishe khabare khoshhalee va moafaghiyatatono beshnavam fadaton besham. bye honey

     
  • At 5/17/2008 04:23:00 PM , Blogger تولدی دیگر said...

    مریم جان سلام
    دقیقا حرفت درسته به قول دکتر فیل، بچه ها دفتر سفیدی هستند که پدر و مادر ها توی اونها می نویسند. هر چی ما مایه بیشتری بگذاریم آینده بچه امون و آرامش خودمون رو تضمین کرده ایم. و این هم به معنی کار فیزیکی بیشتر نیست فقط کافیه که تلاش کنیم که بتونیم پدرومادری آگاه باشیم. موفق باشی عزیز دلم

     
  • At 5/17/2008 04:30:00 PM , Blogger تولدی دیگر said...

    سپیده عزیزم welcome back!
    باور کن عزیزم که نبودنت رو چقدر احساس کردم. مثل این بود که گم شده دارم. هرروز کامنت هامو چک میکردم واختصاصا به دنبال اسم تو میگستم. میدونم که شلوغی ها شلوغی های خیروخوشی هست. ایشالا همیشه سرگرم شادی و خوشحالی باشی. دائی شاپور حق دارن. نوه خود آدم واقعا یه چیز یگست. ایشالا یه نوه ناز و خوشگل (مثل مامان اون نوه) خدانصیبشون کنه. نازنینم به همه سلام برسون و از طرف من لپای خاله رو ببوس و بگو که اونم به جای من لپای تو و سارا رو ببوسه

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home