تولدی دیگر

Saturday, January 05, 2008

مدتهاست که تو فکرایجاد وبلاگ هستم

راستش از اونجایی که ادم تنبلی هستم تا امروز طول کشیده.ولی بالاخره موفق شدم. نمیدونم که این وبلاگ چی از اب دربیاد ولی برای من یه حس خاص داره حس به پشت خوابیدن روی اب تو دریا. وقتی که هیچ کس تو ساحل نیست فقط تو هستی و تو با صدای لطیف موجا و گه گاهی هم مرغ دریایی که از بالای سرت رد میشه.وای دریا چقدر دلتنگتم
میتونی این حس رو بفهمی؟وقتی چشمات رو ببندی وای که چه حس قشنگی داره. خنکای اب زیر افتاب سوزان ،توی این حالت مثل اینه که مالک دنیایی. فارغ از همه قیدوبندها. این تنها لحظه ای هست که می تونی خودت باشی خود واقعی به دور از همه بایدها و نبایدها
همه اینا رو گفتم که بگم احساس من نسبت به این وبلاگ چی هست. اینجا خلوتگاه من هست با خودم. اینجا شونه پهنی هست که می خوام براش از هق هقهام بگم. براش بگم که یک باره چشم بار کردم و دیدم که تو یه دنیایه دیگه هستم. بگم که مدتها طول کشید تا فهمیدم که چی شده. مدتها طول کشبد تا فهمیدم که دوباره متولد شدم اره توی این وبلاگ می خوام از تولد دوبارم بگم وسختیهاش

2 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home