دوست
آدما سنشون که بالا میره دیگه نمی تونند به راحتی دوست پیدا کنند. دوست پیدا کردن مال نوجوونی هست. همون وقتی که آدما شجاعند. می تونند دل رو به دریا بزنند و توکل کنند و بدون ترس سفره دلشون رو پیش دوستشون پهن کنند. می تونند سر رو شونه همدیگه بگذارند و های های گریه کنند. از غصه هاشون بگن، از عشقاشون، ناکامی هاشون و هزار و یک حرف نگفته دیگه. اما سن که بالا میره محافظه کار میشند. دیگه نمی تونند به کسی اعتماد کنند. مغرور میشند. نمیتونند به سادگی بگذارند کسی شکستشون رو ببینه. به همین دلیل هم هست که اغلب دوستای صمیمی دوستای دوران نوجوننی هست و سن که بالا میره دیگه آدمهای جدید زندگی در حد آشنا باقی میمونند.ه
اما این دنیای مجازی ( آخ که من چقدر از این کلمه مجازی بدم میاد و انگاری همیشه یه جوری بهم دهن کجی می کنه) عجب عالمی داره. با خوندن یه پست و یا کامنت یه دفعه یه دوستی عمیق شکل می گیره. توی این دنیای مجازی دوستی ها خیلی راحت تر شکل میگیره و آدمها راحت تر به هم اعتماد می کنند. دارم اختصاصا از وبلاگ حرف میزنم و نه چت که سرتا پا دروغ و کلک هست. همین دیروز بالاخره با دوست وبلاگی ام تلفنی حرف زدم.اونقدر باهاش راحت بودم که انگاری سالهاست که میشناسمش. اونقدر راحت سفره دلم رو باز کردم پیشش که خودم هم مات مونده بودم. آرام عزیز رو میگم. نازنینی که صداش هم مثل خودش سرشار از آرامش هست و حرف زدن باهاش کلی بهم قوت قلب داد. قراره که به زودی ببینمش و از این بابت خیلی خوشحالم. یه دوست خوب به گنجینه دوستام اضافه شد.ه