تولدی دیگر

Monday, March 23, 2009

اینترنت ایران

حالا می فهمم که اون دوستایی که می گفتند که نمی تونند کامنت رو باز کنند و یا اینکه عکس ها رو ببینند، چی می کشیدند. اینترنت ایران مرگ تدریجی هست. تنها برای باز کردن وبلاگم باید چندین بار صفحه رو رفرش کنم. کامنت رو که دیگه نگو و نپرس. وبلاگهای دیگرون رو هم که بایک دنیا شکنجه می تونم باز کنم.
بدترین مشکل، نداشتن اطلاعات اینترنتی هست. برای پیدا کردن یک دکتر و یا هر چیز دیگه تنها میشه به 14 معصوم متوسل شد.
Welcome to Iran Peymaneh

Labels:

Sunday, March 22, 2009

دخترم

سال نوی همگی مبارک. سالی سبز و پرنشاط داشته باشید و هرروز زندگیتون بهاری باشه.
می خوام از دخترکم بنویسم. دخترکی که کمی توی شلوغی ها ازش غافل شده ام. دخترم 40 روزگیش رو طی کرده. هوشیار شده و کمی نسبت به اطرافیانش واکنش نشون میده. سرش رو بالا میگیره و با کنجکاوی به اطرافش نگاه می کنه. وقتی که باهاش حرف میزنیم با دقت و توجه بهمون نگاه می کنه. انگار که متوجه میشه که داریم چی بهش می گیم.
تازگی ها یه بازی بامزه می کنه. شکمش رو قلنبه می کنه و میده جلو ودست و پاشو می ده عقب و مثل یه توپ قلنبه میشه. تفاوت های بین باران و باربد خیلی شگفت انگیزه. حالت های دخترونه رو حتی میشه توی همین یه ماهگی هم دید. با ناز نگاه کردن، نازک نارنجی بودن و ظرافت و لطافت چهره بارانم دلم رو سرشار از عشق می کنه.
هر بار که به این فکر می کنم که خدا لطف کرد و من بی خواهر را بی دختر نگذاشت لبریز از شکر گذاری میشم. به نظر من خونه ای که مادر خونه تنها زنش هست خیلی بیمزه و بیروح میشه. خدا رو شکر که خونه ما روح و رونق داره. اینم روح و رونق خونه ما:

Labels:

Monday, March 16, 2009

من ایرانم

بالاخره بعد از دردسرهای زیاد موفق شدیم که به ایران بیایم. شاید در مورد اینکه چه طور مثل پت و مت توی کارتون همینه به ایران سفر کردیم بعدا نوشتم ولی برای الان فقط اینو بگم که بلاخره بعد از مدتها دغدقه و شلوغی به کمی آرامش رسیدم. بعد از مدتها( فکر کنم باور نکنید اگه بگم 9 ماه) اونقدر آرامش دارم که شبها بعد از خوابوندن جوجه ها فرصت و درواقع بهتر بگم که روحیه اینو داشته باشم که صورتی بشورم، کرم شب بزنم و بعد از کمی مطالعه به خواب برم. هر چند که در کنار این شبای دوست داشتنی روزای شلوغی داریم. هنوز ساعت خوابمون تنظیم نشده و تقریبا صبح ها بین 5 تا 8 به خواب میریم و عصرها بیدار میشم. هنوز بیدار نشده دیدو بازدیدها شروع میشه. عاشق این دید و بازدیدها هستم. دیدن فامیل، سرشار شدن از محبت بیدریغشون، شلوغی و هیاهوها. ه
توی این آشفته بازار بیش از هرچیزی دلم واسه وبلاگ و دوستای وبلاگی ام تنگ بود ولی واقعا فرصتی نمیشد که سر بزنم. ه

از بوی بهار دلچسب شهر خوبم شیراز سر مستم. وقتی که پامو می گذارم توی حیاط، از بوی گلای شب بوی باقچه مست میشم. نفس عمیق میکشم و بوی گلها رو با ولع فرو میکشم و اومدن بهار رو با پوست و استخونم لمس می کنم.
پیشاپیش عید رو به همه تبریک می گم و سالی سرشار از شادی و خوشحالی برای همه آرزو میکنم.

Labels: