با توجه به اینکه نتیجه امتحانم رو گرفتم حالا میتونم بگم که موضوع چی بوده. همه میدونید که من چقدر عاشق کتاب خوندن هستم. از وقتی که ازدواج کردم واقعا دیگه هیچوقت چندان نشد که کتاب بخونم یعنی اصلا یه جوریه، اختصاصا که من همیشه کار می کردم و هیچ وقت وقت اضافی نداشتم. وقتی به کانادا آمدیم این میل قدیمی در من بیدار شد. توی کتابخونه عمومی اینجا یه بخش هست که به کتابهای فارسی اختصاص داره. منم که از پیدا کردن کتابهای فارسی ذوق مرگ شده بودم هی تند تند کتاب می گزفتم و می خوندم. برای رفت و برگشت به محل کارم روزانه من دوساعت توی راه هستم که بخشیش رو با مترو و بخش دیگه رو هم با استریت کار(اتوبوس برقی) طی میکنم. از همین زمان برای خوندن کتاب استفاده میکنم. بعد از یه مدت محمد بهم پیشنهاد داد که لااقل کتاب انگلیسی بخونم که برای زبانم هم مفید باشه. اولش ترس داشتم از خوندن کتاب انگلیسی ولی بالاخره اونقدر محمد گفت که منم شجاع شدم و ترسم رو کنار گذاشتم. وقتی که شروع به خوندن کردم دیدم که برعکس اونی که فکر می کردم اصلا سخت نیست و محمد حق داشت، از هر کلاس زبانی موثر تر بود. فکر کنم که حدود 10-15 تا کتاب از سیدنی شلدون و دانیل استیل خوندم. کم کم اعتماد به نفسم بالاتر رفت. یه روز داشتم با محمد در مورد اینکه چقدر ترچمه کتابهایی که توی ایران می خوندیم مسخره بوده صحبت می کردم و اونم یه پیشنهاد بسیار اغوا کننده بهم داد. اینکه شروع کنم به ترجمه کردن و اینکه یه دوست داره که انتشاراتی داره و میشه باهاش تماس گرفت.... مثل همیشه اولش ترسیدم و گفتم که نمی تونم. ولی مثل همیشه هم با ترسم مبارزه کردم و با کله خری تمام با دوست محمد تماس گرفتم و قرار شد که برام نمونه ای بفرسته و من ترجمه کنم و در صورتی که خوشش آمد شروع به همکاری کنیم. این همون امتحانی بود که نوشته بودم. خوب ترجمه رو انجام دادم و براشون فرستادم. جالب اینه که خیلی خوششون آمدو قرار هست که بنده به عنوان مترجم شروع به کار کنم. رقم حقوقش در تبدیل به پول اینجا رقم مسخره ای هست و مثل جک میمونه ولی باورتون شاید نشه که چفدر این دوساعت راه برام شیرین شده و با چه عشقی هرروز راهی میشم. نشسته ننشسته دفترودستکم رو در میارم و مشغول میشم. از همه جالب تر این که کتابه در مورد طراحی و نقاشی هست که همین باعث شده کار برام جذابتر بشه. خلاصه اینکه ماشالا از هر انگشت این پیمانه خانم یه هنر میباره
پ.ن. خدا این شوهر نازنین رو برای من حفظ کنه که همیشه مایه قوت قلب و پیشرفت منه
پ.ن. به اونایی که به فکر تقویت زبانشون هستند باید بگم که هیچ چیز مفید تر از خواندن رمان انگلیسی نیست. چون وقایع روزمره رو می تونید به انگلیسی بخونید. توی هیچ کلاس انگلیسی نمی تونید این تنوع محاوره رو ببینید